پيام
+
ميون شلوغي شهر تا دلي دوباره گم شد
يادش افتاد که تو هستي پا شد و راهي قم شد
روبه روي گنبد تو قلبامون ميشن کبوتر
تشنه يه جرعه نوريم فاطمه دختر کوثر
سلام اي خواهر خورشيد سلام اي حضرت بارون
به شوق مهربوني هات دوباره اومده مهمون
چه غريبونه يه عاشق پيش تو رضا ، رضا کرد
گره ها شو دستاي تو چقد عاشقونه واکرد
انديشه نگار
98/4/19
باران اشک
حالا که مدينه دور ه/ تو بيا و مادري کن/ با نگات مليکه قم /اين دِلا رو کوثري کن /سلام اي خواهر خورشيد/ سلام اي حضرت بارون /به شوق مهربوني هات/ دوباره اومده مهمون/از حرم تا جمکرانم /جاده اي چشم انتظاره/تا همين روزا رو خاکش /آقامون قدم بذاره
باران اشک
گنبد طلايي تو/ به دل همه نشسته /با چه اميدي رسيدن /زائراي دل شکسته /سلام اي خواهر خورشيد/ سلام اي حضرت بارون/ به شوق مهربوني هات /دوباره اومده مهمون /يا فاطمه المعصومه/ اشفعي لنا في الجنه