شبکه اجتماعی پارسی زبانانپارسی یار

پيام

آموزش پیرایش مردانه اورجینال
+ عشق مادرانه پس از درگذشت پدر، پسر مادرش را به خانه سالمندان برد وهرلحظه از او عيادت مي کرد. يکبار از خانه سالمندان تماسي دريافت کرد که مادرش درحال جان دادن است پس باشتاب رفت تاقبل از اينکه مادرش از دنيا برود، اورا ببيند. از مادرش پرسيد: مادر چه مي‌خواهي برايت انجام دهم؟
مادر گفت: از تو مي خواهم که براي خانه سالمندان پنکه بگذاري چون آنها پنکه ندارند و يخچال غذاهاي خوب بگذاري، چه شبها که بدون غذا خوابيدم. فرزند باتعجب گفت: داري جان ميدهي و از من اينها را درخواست ميکني؟ وقبلا به من گلايه نکردي! مادر پاسخ داد: بله فرزندم من با اين گرما و گرسنگي خو گرفتم و عادت کردم، ولي مي ترسم تو وقتي فرزندانت در پيري تورا به اينجا مي آورند به گرما وگرسنگي عادت نکني....!!
مادر مادر مادر تو چه بي مزد محبت مي کني چه بي عذر دوستم مي داري و چه سخت با من غريبه مي شي گويي غربت از پيش چشانت به کل رخت بسته هر چه مانده فقط عشق است با اينکه جز تو غم خواري ديگر باقي نمانده تنها دل من با دل تو در اين خلوت حاظر گشته که غربتت مادر اينجا هم دلم رو از معرفتت مشغول خود کرده عشق بي مزد عشق بي بها عشق بي سبب و عشق مادرانه همه در عمق وجود مادرم نهفته
درب کنسرو بازکن برقی
فهرست کاربرانی که پیام های آن ها توسط دبیران مجله پارسی یار در ماه اخیر منتخب شده است.
برگزیدگان مجله فروردين ماه
vertical_align_top