سفارش تبلیغ
صبا ویژن
حکمت گمشده مؤمن است، پس هریک از شما گمشده اش را در هر جا یافت، آن را برگیرد . [امام صادق علیه السلام]
اشک شور
درباره



اشک شور


نا آشنا
پیوندها
قطره و دریا
پایگاه خبری تحلیلی فرزانگان امیدوار
حیاط خلوت من
Smile of dream
* سجاده ی عشق *
Different.fdan
سجاده ای پر از یاس
یک دنیا آرامش
قرآن درمانی - طب اسلامی - طب سنتی
اقلیم شناسی دربرنامه ریزی محیطی
عشقستان اسماعیل ،درد دل با شهدا
کوثر ولایت
جریان شناسی سیاسی - محمد علی لیالی
وبلاگ خودم
کلّنا عبّاسُکِ یا زَینب
همه چیز از همه جا از همه کس
هدهد
بسیجی
ارمغان تنهایی
وبلاگ شیمی پور شمس
روانشناسی زنان و مردان
خاطرات و دل نوشته های دو عاشق
مرام و معرفت
از دبیرستان تا دانشگاه.........
تبیان
وبلاگ علوم پورشمس
امتداد2
*دلم برای چمران تنگ شده.*
کلبه دوستان
کاروجدان
ف الاسرار الصلاۀ __» -- نماز وصال --«__
اهر سرای من ، ائدولوژی جهانی
اشک شوق
بهترینهای دنیا
وبلاگ پور شمس
وبلاگ زمین انجیر کرمان
شهید قباد شمس الدین
شهید حاج قباد شمس الدین مطلق
زمین انجیر روستایی از توابع کرمان
رابر
شهید آصفعلی شمس الدینی
شهید احمد شمس الدینی
شهید سعدالله زمزم
مرکز نشر آثار استاد رحیم پور
جمکران
رهروان (اشک شور
تو چی فکر می کنی
ناگفته شهدا
قرآن آرامش جان
داروساز
یوسف زهرا
دفاع مقدس
عمو همه چی دان
سایت مشاوره بهترین تمبرهای جهان دکترسخنیdr.sokhani stamp
روان شناسی * 心理学 * psychology
بخور زار
شاخه ی عشق
ir-software
سلام
شهادت

هوش و اندیشه

 


اگر انسان، باهوش و اندیشه به دنیا مى آمد
اگر نوزاد فهیم و عاقل به دنیا مى آمد، وقت تولد جهان هستى را انکار مى کرد و هنگامى که با حیوانات، پرندگان، و دیگر موجودات غریب رو به رو مى گشت و هر ساعت و هر روز پاره اى از اشکال مختلف شگفت عالم را که از پیش ندیده بود مى دید، هر آینه عقل و اندیشه اش سرگشته و گمراه مى گشت. بدان که اگر عاقلى را به اسیرى از سرزمینى به سرزمین دیگر ببرند (از دیدن شگفتی هاى نامأنوس ) همواره واله و سرگشته است و به خلاف کودکى که در کودکى اسیر شود به سرعت، زبان و آداب (آن سرزمین جدید) را فرا نمى گیرد. نیز اگر نوزاد، دانا و هوشمند پاى در جهان مى نهاد از اینکه (آنقدر ناتوان است که توان راه رفتن ندارد ناچار) باید دیگران بر دوشش گیرند، شیرش ‍ بنوشانند، در جامه اش بپیچند و در گاهوارش بخوابانند. سخت احساس ‍ خوارى و پستى مى کرد و از سوى دیگر او به خاطر ظرافت و طراوت و رطوبت بدن ، هیچ گاه از این امور بى نیاز نیست (در نتیجه چه بسا در هلاکت مى افتاد و یا رشد روحى و بدنى مناسبى نمى کرد.)
همچنین در چنین حالى آن شیرینى ، دلبندى و محبوبیت کودکان را نداشت ؛ از این رو آنان در حالى به دنیا مى آیند که از کار جهان و جهانیان غافلند. اینان با ذهن ضعیف و شناخت اندک و ناقص خود با همه چیز رو به رو مى شوند، اما اندک اندک و گام به گام و در حالتهاى گوناگون بر شناخت و آگاهى آنان افزوده مى شود. کودک ، پیوسته چنین کسب شناخت مى کند تا آنکه از مرحله حیرت و سرگشتگى و تاءمل ، پاى فراتر مى نهد و با کمک عقل و اندیشه ، قدم در وادى تصرف و تدبیر و چاره اندیشى معاش و... مى گذارد. از حوادث، پند مى گیرد، اطاعت مى کند و یا در اشتباه و فراموشى و غفلت و گناه سقوط مى کند.
حکمتهاى فراوان دیگرى نیز در پس این امر نهفته است؛ از جمله : اگر کودک در گاه تولد، عقلى کامل داشت و مستقل و خودکفا مى بود، شیرینى فرزند دارى از میان مى رفت . پدر و مادر به مصالحى که در تربیت کودک نهفته است نمى رسیدند؛ در نتیجه، تربیت، سرپرستى و رحم و شفقت بر آنان هنگام پیرى بر فرزند لازم نبود. (زیرا پدر و مادر در قبال او زحمتى نکشیده اند که او در سن کهنسالى و نیاز، به آنان برسد. او از آغاز، مستقل و بى نیاز از والدین بوده است.)
همچنین با این فرض، در میان فرزندان و والدین هیچ پیوند و الفتى حاکم نبود؛ زیرا کودکان از تربیت و سرپرستى پدران بى نیاز بودند و از زمان تولد از پدران خویش جدا مى گشتند. او نیز پس از آن ، پدر و مادرش را (و خواهر و برادرش را) نمى شناخت و این عدم شناخت باعث مى شد که بر سر راه ازدواج با مادر و خواهر و دیگر محارم مانعى پدید نیاید. و کمترین مفسده و بلکه شنیعترین و قبیحترین زشتى هنگامى است که چنین طفل هوشمندى، در هنگام تولد بر چیزى نظر افکند که رخصت این عمل را از او ستانده اند و سزاوار نیست که چنین کند.آیا نمى بینى که چگونه هر چیز آفرینش در جاى مناسب خود استوار گشته و در ریز و درشت اجزاى هستى، اندک خلل و ناصوابى پیدا نیست؟


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط نا آشنا 92/12/10:: 4:1 عصر     |     () نظر

تو می‌توانی

در یک پارک شهربازی، پسرکی سیاه پوست به مرد بادکنک فروشی نگاه می کرد، که از قرار معلوم فروشنده مهربانی بود . بادکنک فروش یک بادکنک قرمز را رها کرد تا در آسمان اوج بگیرد و بدین وسیله جمعیتی از مشتریان جوان را جذب خود کرد. سپس بادکنک آبی و همین طور یک بادکنک زرد و بعد از آن یک بادکنک سفید را رها کرد، بادکنک ها سبکبال به آسمان رفتند و اوج گرفتند و ناپدید شدند. پسرک سیاهپوست هنوز به تماشا ایستاده بود و به یک بادکنک سیاه خیره شده بود، تا این که پس از لحظاتی پرسید: آقا اگر بادکنک سیاه را هم رها کنید بالا می رود؟ مرد بادکنک فروش لبخندی به روی پسرک زد و با دندان نخی که بادکنک سیاه را نگه داشته بود برید و بادکنک به طرف بالا اوج گرفت و گفت : آن چیزی که سبب اوج گرفتن بادکنک می شود رنگ آن نیست بلکه چیزی است که در درون بادکنک وجود دارد. [1]


پی نوشت :

[1] . نرم افزار نیش­ها و نوش ها، سایت اسک دین دات کام


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط نا آشنا 92/12/9:: 9:52 صبح     |     () نظر

آسان ترین راه

 

آسان ترین راه آشنایی ،‌ یک سلام است ولی گرم و صمیمی .

آسان ترین راه قدردانی ، یک تشکر ساده است ولی خالص و صمیمانه .

آسان ترین راه عذر خواهی عدم تکرار اشتباه قبلی است .

آسان ترین راه ابراز عشق ، به زبان آوردن آن است .

آسان ترین راه رسیدن به هدف ، خط مستقیم است .

آسان ترین راه پول در آوردن آن است که همواره در کارت رعایت انصاف را بکنی .

آسان ترین راه احترام ، اجتناب از گزافه گویی و گنده گویی است .

آسان ترین راه جلب محبت آن است که تو نیز متقابلا عشق بورزی و محبت کنی .

آسان ترین راه مبارزه با مشکلات روبه روشدن با آن هاست نه فرار .

آسان ترین راه رسیدن به آرامش آن است که سالم و بی غل و غش زندگی کنی .

آسان ترین دوستی همیشه بهترین دوستی نیست ، این را به خاطر بسپار .

آسان ترین بحث ، بحث درباره چیزهای خوب و امیدوار کننده است .

آسان ترین برد ، آن است که خود را از پیش بازنده ندانی .

ساده ترین راه خوب زیستن ، ساده زیستن است .

آسان ترین راه دوری از گناه آن است که همیشه بدانی چیزی به نام وجدان داری .

ساده ترین و در عین حال با ارزش ترین عشق ، بی ریاترین آن است .

آسان ترین راه بودن ، آن است که حس بودن همیشه در وجودت شعله ور باشد .

آسان ترین راه راحت بودن آن است که خودت را همان طور که هستی بپذیری و در همه حال خودت باشی .

 

و بالاخره ساده ترین راه خوشبخت زیستن آن است که همان طور که برای خودت ارزش قایلی برای دیگران نیز ارزش قایل شوی


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط نا آشنا 92/12/7:: 7:15 عصر     |     () نظر

شمع خاموش

چند ماهی بود دخترشو از دست داده بود و دست از کارو زندگی کشیده بود.
گوشه گیر شده بود و با هیچ کس حرف نمی زد و کارش شده بود اشک و آه.
خیلی ها سعی کردند اونو به زندگی عادی برگردونن و موفق نشدند.
شبی خواب دید توی بهشته و صفی از فرشته ها شاد و خندون و شمع
به دست به سمت دشتی پر گل و سرسبز حرکت می کنند.
خوب که دقت کرد، دید شمع همه روشنه جز یکی شون.
جلوتر رفت تا علت رو بپرسه ، با تعجب دید، اون فرشته ، دختر کوچولوی
خودشه که بر خلاف بقیه اندوه عمیقی هم توی چهره اش دیده می شد.
پرسید دخترم چرا غمگینی؟! چرا شمعت خاموشه؟!
جواب شنید :
پدر این شمع شادی منه ، همیشه هم همراهمه و باید روشن باشه.
وقتی شما بخاطر من گریه می کنی ، اشک هات اونو خاموش می کنه.
و با دلتنگی های تو منم غمگین می شم.
...............
آره عزیز دلم، وقتی یه عزیز مهربون رو از دست می دیم، باید بدونیم
اون جائی رفته که درد و غم رو تجربه نمی کنه.
جائی که کسی نمی تونه بهش آزار یا آسیبی برسونه.
جائی که باید شاد باشه ، شاد شاد.
ولی اندوه ما اونو اندوهگین می کنه.
غصه ما ، اونو غصه دار می کنه.
و اگه واقعا دوستش داریم و آرامشش رو می خوایم.
حق نداریم با رفتارمون شادی رو ازش بگیریم.
براش هدیه بفرستیم، براش دعا کنیم،
از دیگران حلالیت بطلبیم براش
و بادادن خیرات شادش کنیم. [1]

پی نوشت :

[1] . سایت خانه تحول) با کمی تغییر(


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط نا آشنا 92/12/7:: 11:26 صبح     |     () نظر

بهترین تفریح در دیدارهای دسته جمعی
 

در دیدارهای دسته جمعی برخی تفریحات هستند که جنبه گروهی و عمومی پیدا می کنند و برخی دیگر جنبه خصوصی تر. البته بستگی دارد این گروه در چه جایی باشند (منزل، مدرسه، تأتر، مسجد، اردو، خارج از منزل). به هر حال بهترین تفریح در این موارد، چیزی است که هر سنی و جنسی (مذکر یا مؤنث) به سهم خودشان از آن استفاده کنند یعنی باید طوری برنامه ریزی شودکه جنبه همگانی آن رعایت گردد. البته گاهی هم ایجاب می کند که هر دسته ای جداگانه با هم باشند، مثل زمانی که بزرگترها مشغول بحث های جدی و مهم خود هستند. در ذیل برخی از تفریحات دسته جمعی ذکر می شود: 1. اجرای مسابقه و تهیه جایزه از طرف بزرگترها، مشاعره، کشتی، مسابقه معلومات عمومی، لطیفه گویی؛ 2.معاشرت های سازنده و صله رحم؛ 3. مسافرت های کوتاه و بلند مدت، رفتن به پارک و مناطق سرسبز، دیدن جریان آب رودخانه، دریا و ...؛ 4. آزاد کردن ذهن از مسائل کاری و مشکلات زندگی: امام محمد غزالی می گوید بهتر است شاگردان پس از مدتی تعلیم رها گردند تا بازی و تفریح کنند، چون تعلیم و درگیری جدی ذهن با مسائل علمی آنها را از درس دلزده و فراری می کند، امّا در تفریح نباید افراط گردد[15]و .... با توجه به مطالب گذشته باید بگوییم بهترین تفریح از نظر اسلام این است که سنین مختلف در آن رعایت شود. (کودک با یک شکلات دل خوش است، ولی جوان نیازها و خواسته هایش بیشتر است و .... .) دیگر این که شادی و تفریح نباید به اصل حرکت در مسیر رشد و بالندگی انسانی و اسلامی فرد ضرر برساند و در آن افراط نشود و از سویی دیگر زمینه ساز بازگشت به کار و اعمال زندگی بانشاط بیشتر می گردد. (در اسلام محدودیت در تفریح نیست مگر این که امر خلاف شرع و اخلاق در آن رخ دهد). [1]

 

 پی نوشت :

[1] . سایت اندیش قم و نیز رک: نرم افزار پاسخ

 


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط نا آشنا 92/12/6:: 11:59 عصر     |     () نظر

حفظ حرمت نفس فقیر

  

حرمت خود

اگر انسان را به یک ساعت تشبیه کنیم. اعتماد به نفس نقش باطری ساعت را ایفا می کند. ریشه اعتماد به نفس و اعتماد و توکل به خدا، احساس ارزشمندی است.

در استفتائات و مسائل شرعی می بینیم که خداوند با دستوراتش این حساس ارزشمندی و مناعت طبع حفظ شود و احترام مؤمن از بین نرود.

در روایت نیز داریم آبروی مؤمن از کعبه بالاتر است نیز داریم کسی که برای خود احساس ارزشمندی و کرامت قائل نباشد از شرش ایمن نیستیم.

امام علی علیه السلام می فرماید:

«من کرمت علیه نفسه لم یهنها بالمعصیة؛ [1]

آن کس که بزرگی و کرامت نفس خود را باور داشته باشد، آن را با گناه، پست و ذلیل نخواهد کرد .»

امام هادی علیه السلام فرمود: من هانت علیه نفسه فلاتامن شره؛

کسی که نفس او در نزدش خوار و ذلیل باشد، از شر او ایمن مباش .» [2]

سؤال24: هنگام دادن صدقه یا زکات به فقیر برای این که احساس شرم نکند چه کنیم آیا لازم است به او بگوییم صدقه یا زکات است؟ امام خمینی: چیزى را که انسان بابت زکات به فقیر مى‌دهد لازم نیست به او بگوید که زکات است بلکه اگر فقیر خجالت بکشد، مستحبّ است به طورى که دروغ نشود به اسم پیشکش بدهد ولى باید قصد زکات نماید. اراکى، گلپایگانى، صافى: چیزى را که انسان بابت زکات به فقیر مى‌دهد لازم نیست به او بگوید که زکات است بلکه اگر فقیر خجالت بکشد، مستحبّ است به اسم پیشکش بدهدولى باید قصد زکات نماید. خوئى، فاضل، تبریزى، سیستانى، زنجانى: مستحبّ است مال را به قصد زکات به او داده و زکات بودنش را اظهار ننماید. بهجت: موقع دادن زکات به فقیر لازم نیست به او بگوید که زکات است. مکارم: مسأله لازم نیست به فقیر بگویند که این مال زکات است بلکه مى‌توان زکات را به صورت هدیه به او داد (البتّه به طورى که دروغ نشود) ولى در هر حال باید قصد زکات کند. [3]


پی نوشت :

1 . عیون الحکم و المواعظ، ص 439 .
2 . تحف العقول، ص 483 .
3 . توضیح المسائل 13 مرجع(محشى - امام خمینى)؛ ج‌2، ص146 ،مسأله 1935. نیز: رک ماهنامه قدر شماره62.


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط نا آشنا 92/12/6:: 11:52 عصر     |     () نظر

مهمانی خدا

تصور کنید مادر یا یکی از دوستان صمیمی با هزار احترام و ادب ما را به یک مهمانی بزرگ و بزم با شکوه دعوت کرده اند. وقتی می رویم با خوش آمدگویی به استقبال ما می آید. در مهمانی یخچال و میز بزرگی را به ما نشان می دهندکه انواع و اقسام غذاها، میوه‌ها، شیرینی ها و نوشیدنی ها وجود دارد. با تبسم می گویند: راحت باشید و از خودتون حسابی پذیرایی کنید، فقط یک نکته را دقت کنید از بین همه خوردنی ها و نوشیدنی ها از آن طَبَق هرگز چیزی مصرف نکنید، به ظاهر قشنگشان نگاه نکنید، فاسد و سمّی هستند و از آن دیس هم، از من که خیرتان را می خواهم بشنوید و نخورید بهتر است. برای میزبانی که این همه مال و ثروت دارد و عاشق ما است، سلامت ما مهم است و اگر ما را از آن دو منع کرده برای نفع رساندن یا دفع ضرر از ما است. در مهمانی بالا آیا از میزبان مهربان و دست و دلبازمان تشکر نمی کنیم؟ نسبت به آن دو طَبَق و دیس چه حسی داریم؟ وقتی می دانیم که میزبان واقعاً عاشق ماست و خودش ما را به این جشن و بزم با شور و شوق زیاد فراخوانده، به ذهنمان می گذرد چرا جلوی لذت ما را می گیرد؟ اگر فرد ناشناسی در مهمانی به ما از آن خوراکی های ممنوع تعارف کند و بگوید خیلی خوشمزه است به حرف او گوش می دهیم یا به سخنان میزبان مهربان. میزبان از سلامت و فساد خوراکی ها و نوشیدنی ها مطلع است یا دیگر مهمانان؟

اگر کسی به سخنان میزبان اهمیت ندهد و بگوید: «یه شب هزار شب نمی شود.»، یا یواشکی از آن طَبَق و دیس بخورد. به میزبان ضرر زده یا به خود؟ در زندگی دنیا نیز خدای مهربان میزبان ماست و ما باید به دستوراتش که سراسر به سود خودمان است با جان و دل گوش کنیم. در مثال بالا طَبَق، از «محرمات الهی» حکایت می کند و دیس از «مکرو هات».

ما به جای تشکر از خداوند بخشنده و هستی بخش و مهربان چه می کنیم؟ بسیاری از ما دستوراتش را خشکی و بی لذتی می دانیم و چشممان را به روی این همه نعمت و هدیه الهی می بیندیم و اصرار به خوردن از آن دو ظرف ممنوع داریم؛ خدا گفته همه چیز برای تو حلال و طیّب و طاهر و پاک است، مگر این که یقین کنی چیزی نجس و حرام است. همه دیدنی ها برای تو آزاد است، مگر مواردی که من دورشان را خط کشیدم. همه شنیدنی ها برای تو مجاز است مگر مواردی که من مجوزشان را صادر نکرده ام. همه خوراکی ها و نوشیدنی ها برای تو حلال است، مگر مواردی که من زیرشان مهر تأیید نزده ام و...

استفاده از این طبق محرمات و دیس مکروهات و و بی توجهی به راهنمایی های رفیقمان، خدا، که از همه بیشتر به خیر و صلاح ما آگاه است و عاشق ماست، به سلامت روان و جسممان ضرر می زند، برخی از ناپرهیزی ها ما را گرفتار اضطراب و افسردگی می کند به طور که اگر در زندگی آسایش هم داشته باشیم طعم آرامش را نمی چشیم و اگر ورود ممنوعی را به خیال زرنگی رد کنیم به دره خواهیم افتاد. متأسفانه برخی از نافرمانی ها ما را به کام اژدهای مرگ می کشاند. [1] اولیاء و عرفای الهی با رعایت همین دستورات آرامش و نشاط دائم دارند و از سلامت جسمی و ذهنی و روحی بالایی برخوردارند و به همین دلیل عمرشان طولانی است. پس بیاییم با میزبانمان(خدا) در بزم زندگی مهربان باشیم و رفیق.

هیچ کُنجی به دد و بی دام نیست جز به خلوتگاه حق آرام نیست

اگر میزبان یا پزشک به ما از مسموم بودن غذایی خبر دهند از آن‌ها تشکر می کنیم آیا از ائمه و جانشینان ایشان یعنی مراجع و عالمان ربانی که پزشک روح ما هستند تشکر می کنیم؟ آن‌ها ما را از نیات، اعمال و افکار و گفتار سمّی بر حذر می دارند. در واقع رسالت پزشکان روح خیلی سنگین تر و مهم تر است چون موضوع کار آن‌ها روح جاوید و ماندگار است. [2]

امام زمان(عج) فرمودند: و «اَمّا الحَوادِثُ الواقِعَةْ فَارْجَعُوا اِلی رَواةِ حَدیثُنا فَانّهُمْ حُجَّتی عَلَیکُم وَ اَنَا حُجّةُ الله عَلَیهِم...»؛ «در رخدادهایی که اتفاق می‌افتد به راویان حدیث ما مراجعه کنید، زیرا آنان حجت من بر شمایند و من حجت خدا بر آنان هستم». در واقع وقتی شبهات و شایعات از سوی دشمنان روی مراجع زیاد است و دوستان ناآگاه هم همان ها را تکرار می کنند این به معنی این است که دشمن به زیرکی از جایگاه خطیر این بزرگواران در هدایت در مسیر سبک زندگی دینی و نقش الگویی ایشان از بسیاری از ما آگاه تر است. به همین دلیل در پرتکل های سرّی سیاسی آن‌ها ترور شخصیت مراجع، دین گریز کردن جوانان، خدشه دارد کردن انتظار فرج و منحرف کردن عزای بر سالار شهیدان، تفرقه بین مردم و روحانیون، جدا کردن مداحان از عالمان ربانی، فرقه سازی، در صدر کارها قرار گرفته است. [3]

 


پی نوشت :

1 . امام رضا(ع) فرمودند: وقتی گناهان جدیدی بین مردمی شیوع پیدا می کند، مصیبت ها و بلاهای بی سابقه ای بر آنها نازل می شود.
2 . محمدحسین قدیری، ماهنامه خانه خوبان، شماره 48.
3 . محمدحسین قدیری، روان شناسی و مهارت های رفتاری در تبلیغ غیر مستقیم، ص168.


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط نا آشنا 92/12/5:: 7:48 عصر     |     () نظر
<      1   2      


لوگوی ما